سرطان پانکراس که به خیلی جاهای بدن پخش شده.

من میگم مرگ جز زیبایی از زندگیه که ما پزشکا خیلی زشتش میکنیم.مریضی که میدونیم حتما به زودی منظورم طی چند روز اینده اس میمیره رو به زور هزار دارو و خون و لوله و دستگاه زنده نگه میداریم برای چی؟چرا خونواده ها نباید بفهمن که مرگ برای عزیزشون راحتترین قسمته.

فرح زنی میانسال با سرطان پانکراس.متنفرم از تمام سال بالایی ها و استاد هایی که مدام بهش خون و دارو میدن و مجبورش میکنن زنده بمونه.متنفرماز برادراش که مرگ خواهرشونو قبول کردن اما نمیذارن بچه های مریض بیان و کنار مادرشون باشن.ما ادما چقدر گاهی بی رحمیم.من میگم این مادر روحش سرگردون مونده تو بدنش فقط برای اینکه لحظه ای بتونه بچه هاشو ببینه.لحظه ای دختراش بیان و دستشو بگیرن و ببوسنش و براش اشک بریزن.مراقبش باشن و بهش عشق بدن.کاش ما دکتر ها انقدر نفرت انگیز نبودیم.کاش قوانین کشور انقدر نفرت انگیز نبود.کاش ما ادمها مرگو جز زیبای زندگی میدیدیم.دوست داشتم فرح توی این 5 روز تو اورژانس زیر دست خودم میمردتا میذاشتم با ارامش بمیره.ولی منتقل شد به ای سی یو.

فرح مادر عزیز و جوون.برات ارامش و مرگ راحت میخوام بیش از هر چیز دیگه ای


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها